یک سال عشق و مـهرم بر قلب تو عیان شد
یکسال مشـق عشقم سرمشق یک جهان شد
رازی برت کنم فــاش عشقم سه ساله گشته
روحم بســـان ققنوس ؛ عشقم فسانه گشته
تــو هدیه ی خــدائی بــر قلب خسته ی من
تــو مژده ی وصـالی بر دست بسته ی من
عمــری پی ات بگشتم قـــابل نبوده دستم
از لطف حق به قلبم مـن می نخورده مستم
من مــرده بود قلبم ، بـا بوی تو جوان شد
من سـوده بود قلبم ، در کوی تو جوان شد
آمـــال من تــو بـــودی ای از تبـــار گلها
آوای مــن تــو بودی ای مــرغ عشق زیبا
تیـــری زدی بـــه قلبم از جنس عشق اعلا
قفلی زدی بــه دستم از جــنس عـشق والا
نوری دهی به جانم از سوی چشمت ای یار
شوقی دهی به قلــبم از سمت قلبت ای یار
بی دل شـده فـدایت ســــرگشته وفای ات
این دل شـده به دامت سرگرم آن مـرام ات